نام گروه : احترام انسان ها       نام دبیر: آقای سلیمی      تاریخ گزارش :30/3/1392                موضوع: گزارش عملکرد گروه

علمی       امدادی    مذهبی       فرهنگی

اعضای گروه: محمدرضا توحیدی(سرگروه )- سجادیزدانی(جانشین)- امید خوش طینت-سروش جولانی- حسام محمدی پسند.

پیامبر اکرم:

الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَيَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُم وَهُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُم

1 مسلمانان با هم برادرند ، ارزش خون آنها با يكديگر برابر است و تعهد و امانى كه كوچكترين فرد آنها بدهد براى همه شان محترم است و آنها در برابر بيگانگان ، يكدل و يكدست به هم پيوسته و متشكّل اند 1- كافى ج1 ص 403

فرهنگی :

قرائت قران کریم – قرائت تقویم هفته ای که در آن کنفرانس داده شد- مطرح کردن نمازی به

نام (وتیره).                      محقق: محمدرضا توحیدی

مذهبی:

در فعالیت مذهبی به فلسفه ی نماز اشاره شد و هدف از مطرح کردن این بحث این بود که امروزه مشکلی که جامعه ی ما را تحدید می کند سبک شمردن نماز است که نتیجه ی آن دوری از خداوند و لبیک به شیطان است.                       محقق: سروش جولانی

امدادی:

1- اصول دست پیشاهنگی – 2- تعریف وتوضیح آرم پیشاهنگان هلال احمر که شامل: گزه ی اتحاد به معنای وحدت بین پیشاهنگان-آرم الله به نشانه ی خدا محوری واسلامی بودن امدادرسانی ایرانی ها- نماد سازمان هم که به شکل یک گل چها رپر به نشانه ی نحوه ی سازماندهی در گروه های چهار گانه است- نماد لبخند به نشانه ی این است که در تمام شرایط و موقعیت های زندگی پیشاهنگان هلال احمر بر اهداف اصول وماموریتهای جمعیت هلال احمر اهمیت پیوسته است- و آیه ای که در این آرم نهفته شده است به نشانه ی نیکی بر مردم است- و در نهایت نماد پرچم کشورهم یکی ازاجزای اصلی این آرم است که به عنوان نمادی از میهن پرستی پیشاهنگان هلال احمر وهمت مضاعف آنها برای آبادانی وسربلندی کشور بکاررفته است. توسط مربی گرامی آقای سلیمی

علمی:

باز و بسته کردن دو حلقه - به نام حلقه های پیشاهنگی

• امروز یک شنبه است و دونفر از بچه های هلال احمر به یک روستایی به نام ابرو رفتند.

اسامی این گروه عبارت بودند از:مهدی مرادی همت-سالک .این دو نفر به ابرو رفته بودندبرای چه؟برای این که به بچه های آن روستا اطلاع رسانی کنند.

آن ها ساعت10صبح حرکت کردند.وقتی به آن روستا رسیدند بچه های آن روستا استقبال گرمی از پیشاهنگان کردند.

وقتی ما از ماشین پیاده شدیم به یکی از حسینیه های آن روستا رفتیم بعد از چند دقیقه بچه ها به آن جا رفتند و مربی بچه ها را به چند  گروه تقسیم کرد.

اول ودوم وسوم وچهارم ابتدایی ها یک طرف و راهنمایی ها هم یک طرف وسپس پیشاهنگانی از هلال احمر مربی آن بچه ها شدند و به آن ها درس میدادند.

مربی اول ودوم وسوم وچهازم مهدی مرادی همت بودو مربی پنجم وششم سالک بود وهمین طور مربی به بچه درس می دادند.

بعد از آن نوبت به نماز ظهرشد وپیشاهنگان به مسجد رفتند.بعد از نماز یکی از مربیان پر سابقه ی هلال احمر نکات ریزی را به مردم مسجد آموزش داد.

بعد از نماز مسئول آن جا پیشاهنگان را به یک حسینیه برد تا در آن جا استرا حت کنند در آن جا سالک با نصف گردو یک موشی درست کرد که خیلی زیبا بود.

بعد از استراحت پیشاهنگان دوباره به همان مسجد رفتند وگروه های پیشاهنگان عوض شدوسپس مربیمان به بچه یاد داد که چه طور آفرین پیشاهنگی بگویند که خیلی زیبا بود.

خدا نگه دار

امروز چهارشنبه 1392/5/9 و22ماه رمضان بچه های هلال احمر به دور هم جمع میشوند.

امروز نوبت گروه تسکین عالام بشری است که بیایند توضیحاتی به بچه بدهند.

اسامی این گروه به ترتیب عبارتند از: مهدی مرادی- کیان مهربانی -مهدی صیادی فر- بهرامی -پیمان رویناسی.

سرگروه این گروه مهدی مرادی همت است که ابتدا به سوی تخته رفت سوره ی قدر را تلاوت کرد وسپس یک حدیثی از امام علی گفت:هرکس خودش رابشناسد خدایش را شناخته است.

وسپس در باره ی مناسبت های تقویم با بچه ها گفت و گو کرد تا که رسید به موضوع جهانی قدس و یک دفعه خرسندی قلب موضوع قدس را نشانه گیری کرد و مربی حداقل پنج دقیقه در این باره به بچه توضیح داد.

بعد از آن نوبت به بهرامی رسید و او به پایه تخته رفت و در باره ی یکی از نماز هایی که بین نماز مغرب و عشاء بود توضیح داد  و در باره ی ثواب آن نماز هم توضیح داد.

بعد از آن نوبت به مهدی صیادی فر شد او یکی از خاطرات شهید باکری را خواند که خیلی جذاب و زیبا بود.

بعد از آن نوبت به پیمان رویناسی شد او درباره ی نجوم اطلاعاتی به بچه ها داد که خیلی به درد بخور بود و کیان هم در حین سخنان بچه ها عکس برداری می کرد.

بعد از آن مهدی مرادی یک کار علمی کرد این کار این بود:یک استکان را پراز آب کرد و سپس یک کاغذ را روی آن گذاشت و سپس استکان را بر عکس کرد و کاغذ نیفتاد او گفت که جریان هوا نمی گذارد که کاغذ بیفتد.

بعد از آن مربی  یکی از خاطرات شهید عبدالحسین  را خواند خیلی زیبا بود بعد از آن در باره ی خون ریزی به بچه ها توضیح داد.

 خدا نگه دار